کد مطلب:183023 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:293

عفو و گذشت
در نگاهی گذرا می توان به این حقیقت، واقف شد كه ائمه ـ علیهم السلام ـ نمونه بارز «والكاظمین الغیظ و العافین عن الناس» بودند.

مرحوم شیخ مفید نقل می كند كه مردی از خویشاوندان آن حضرت بر او وارد شد و به ایشان جسارت كرد و ناسزا گفت؛ حضرت ـ علیه السلام ـ پاسخی به وی نداد تا آن شخص رفت، آنگاه به حاضران در آن ماجرا فرمود: همراه من بیایید تا جواب من را نسبت به او بشنوید. چون به درِ منزل آن شخص می رسند، حضرت ـ علیه السلام ـ می فرماید به او بگویید كه علی بن الحسین آمده است.

وقتی آن شخص نام علی بن الحسین را شنید، یقین كرد كه حضرت برای مكافات عمل او، آمده است، ولی امام به او فرمود:

«یا أخی انك كنت قد وقفت علیّ آنفاً و قلت و قلت؛ فان كنتَ قَد قلتَ ما فِیَّ فانا استغفرالله منه، و ان كنتَ قلتَ ما لیس فِیَّ فغفرالله لك.» [1] .

«ای برادر! اندكی پیش از این به خانه من آمدی و چنین و چنان گفتی، اگر نسبتهایی كه به من دادی، درست بود، از خداوند می خواهم كه از من درگذرد و اگر آنچه كه به من نسبت دادی، در من وجود نداشته باشد، خداوند از گناه تو درگذرد.»

آن مرد متأثر شد و بین دو چشم حضرت ـ علیه السلام ـ را بوسید و گفت: آری! آنچه من در مورد شما گفتم در شما وجود ندارد و خودِ من به آن سزاوارتر هستم.

عبدالله بن محمد بن عمر بن علی ـ علیه السلام ـ می گوید:

«هشام بن اسماعیل با ما كمال بدرفتاری را می كرد و علی بن الحسین ـ علیه السلام ـ هم از او اذیت بسیاری دیده بود. وقتی از حكومت عزل شد، ولید دستور داد كه در مقابل مردم نگه داشته شود تا مردم بیایند و شكایات خود را از او به حاكم بكنند. حضرت ـ علیه السلام ـ در حالی كه او را كنار خانه مروان نگه داشته بودند از كنار او گذشت. او به حضرت سلام كرد. حضرت قبلاً به كسان خود گفته بود كه كسی متعرض او نشود و شكایتی از او نكند.» [2] .

مردی خارج از خانه، آن حضرت را دید و به وی ناسزا گفت. غلامان حضرت بر او حمله كردند. امام به آنها گفت: او را رها كنید، سپس پیش آمد و به آن مرد گفت:

«ما یستر عنك من أمرنا اكثر، ألك حاجة نعینك علیها؟»

«آنچه از ما بر تو پوشیده مانده است، بیش از آن چیزی است كه تو از ما می دانی. آیا نیازی داری تا تو را كمك كنیم؟»

آن مرد شرمنده شد. حضرت پوششی را كه بر دوش داشت بر دوش او انداخت و فرمود كه هزار درهم به او بدهند. آن مرد بعد از آن می گفت: گواهی می دهم كه تو از فرزندان پیامبرانی. [3] .

تمامی كارهای امامان ما برای خدا بوده است. آنان چیزی را برای خود نمی خواستند. وجودشان برای مكتب بوده است و به سبب همین اگر از طرف اشخاصی جاهل یا غافل به ایشان جسارت و اهانت می شد، به شیوه ای رفتار می كردند كه گاه موجب هدایت و ارشاد و اقرار آنان به عظمت آن حضرات می شد.

در ماجرای شورش اهل مدینه، وقتی مردم، بنی امیه را از شهر بیرون كردند، مروان كه از دشمنان اهل بیت ـ علیهم السلام ـ بود از امام ـ علیه السلام ـ خواهش كرد كه خانواده اش در پناه امام باشد، و آن امام همام با وجودی كه دشمنی مروان با اهل بیت ـ علیهم السلام ـ آشكار بود با بزرگواری تمام پذیرفت و خانه خویش را مأمن خانواده دشمن اهل بیت ـ علیهم السلام ـ قرار داد. [4] .

اینها واقعیاتی است كه مانند آن را در تاریخ سراغ نداریم و اگر چیزی از این نوع رفتارها دیده یا شنیده ایم اصل و اساسش خود آنان یا از تعالیم تربیتی آنان بوده است؛ چه اینكه مكتب تربیتی و اخلاقی امامان اقتضای چنین برخوردها و رفتارهایی را دارد.


[1] ارشاد، ص 449؛ كشف الغمه، ص 75.

[2] ارشاد، ص 500؛ بحارالانوار، ج 46، ص 56 با مختصر تفاوت؛ كشف الغمه، ص 100.

[3] كشف الغمه، ص 101.

[4] سيره ي پيشوايان، مهدي پيشوايي، مؤسسه امام صادق (ع)، 1380، ص 259.